خـــــــونه خــــــــــــــــــــالی



















Blog | Profile | Archive | Email | Design by | Name Of Posts


خـــــــونه خــــــــــــــــــــالی

خبر-ترول-عکس-هرچی که دلت بخواد هست... بیا تو باحاله....بیا ببین چه خبره

ببین که قلبم از آن روز که تو آمدی ، چه حالی دارد ،
تو که در قلب منی ببین چه هوایی دارد ،
به چشمانم نگاه کن و ببین چه دنیایی دارد ،
بیا در آغوشم و حس کن که وجودم چه التهابی دارد
قلبم چه تپشی دارد ، وای که
خودم نیز نمیدانم چه حالی دارم
میدانم تو نیز حال مرا داری ،
اما هنوز هم باور نداری که چه جایگاهی در قلبم داری

 

+نوشته شده در دو شنبه 9 بهمن 1391برچسب:,ساعت22:33توسط setare | |

کاش … کاش همان کودکی بودم که حرفهایش را از نگاهش میتوان خواند …

اما اکنون اگر فریاد هم بزنم کسی نمی شنود

دلخوش کرده ام که سکوت کرده ام …

سکوت پر بهتر از فریاد توخالیست !!!

دنیا راببین … بچه بودیم از آسمان باران می آمد ،

بزرگ شده ام از چشمهایمان می آید …

بچه بودیم درد دل را با هزار ناله می گفتیم ، همه می فهمیدند …

بزرگ شده ایم ، درد دل را به صد زبان می گوییم ،

اما هیچ کسی نمی فهمد …

+نوشته شده در دو شنبه 9 بهمن 1391برچسب:,ساعت22:21توسط setare | |

 

 

گاهی وقتها دلم میخواهد بگویم:
من رفتم، باهات قهرم، دیگه تموم، دیگه دوستت
ندارم...!
وچقدر دلم میخواهد بشنوم:
کجا بچه لوس؟ غلط میکنی که میری! مگه دست خودته؟
رفتن به این راحتی نیست...!
اما نمیدانم چه حکمتیست که آدمی , همیشه اینجور وقتها
میشنود:

به جهنم


+نوشته شده در دو شنبه 9 بهمن 1391برچسب:,ساعت21:36توسط setare | |

دلم آنقدر سرد شده است که وقتی بغضم می شکند


 

قطره های اشکم بلور میشوند


 

میخواهم به نخ بکشمشان برای شمارش حسرتهایم


 

وای که چقدر دلم برای خودم تنگ شده ....

 

منبع: حرفهاي يك دل (سياوش)

+نوشته شده در دو شنبه 9 بهمن 1391برچسب:,ساعت20:39توسط setare | |

ای کاش زبان نگاهم را می دانستی
و با این همه سکوت
مرا به خاموشی متهم نمی کردی
کاش می دانستی من همیشه
سخن ها دارند برای گفتن
غزل ها دارند برای از تو سرودن و
با زبان چشمانم با تو سخن می گویم
چشمانی که از ندیدنت
سیل ها دارند برای جاری ساختن
عشق ها دارند برای از تو فریاد کردن
کاش می دانستی که من تو را
دوست دارم
کاش می دانستی....

+نوشته شده در یک شنبه 8 بهمن 1391برچسب:,ساعت10:36توسط setare | |

غیر دل چیزی ندارم ، که بدونم لایق تو
دلمو از مال دنیا به تو هدیه داده بودم
با تموم بی پناهی ، به تو تکیه داده بودم
هر بلایی سرم اومد ، همه زجری که کشیدم
همه رو به جون خریدم ،ولی از تو نبریدم
هر جا بودم با تو بودم ، هر جارفتم تو رو دیدم
تو سبک شدن ،تو رویا ، همه جا به تو رسی
اگه احساسمو کشتی ، اگه از یاد منو بردی
اگه رفتی بی تفاوت ، به غریبه سر سپردی
بدون اینو که دل من شده جادو به طلسمت
یکی هست اینور دنیا که تو یادش مونده اسمت

+نوشته شده در یک شنبه 8 بهمن 1391برچسب:,ساعت9:25توسط setare | |


 به ما میگویند بچه ایی....

 

 

ما را بچه میپندارند چون هرگز از برای خود نزیسته ایم... چون هرگز نفسهایمان را به عشق دیگری بازدم نکردیم... چون دمی خیالشان رهایمان نکرد.... چون حرفهایمان همیشه در گلو خفه ماند تا مبادا رنجیده خاطر شوند....چون همیشه به دنبال بهانه ای گشتیم تا از دور رد شدن ارام و بی قیدش را ببینیم... چون ....
 

 

اری اگر بچگی به دوست داشتن است... اگر بچگی به عاشق بودن است....اگر بچگی به داشتن خاطره های زیباست پس ما هرگز بزرگ نخواهیم شد...
 

 

+نوشته شده در شنبه 7 بهمن 1391برچسب:,ساعت1:19توسط setare | |

صفحه قبل 1 ... 2 3 4 5 6 ... 7 صفحه بعد